پرنیا  عشق بابا سجادپرنیا عشق بابا سجاد، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره
پریسا عشق باباپریسا عشق بابا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

پــــــــــــرنیــــــــا هستی مامان

واسه خانوما

  استفاده از لیموتــــــــــــــــــــرش   ***سفید کننده لباس ها 4/1 تا 2/1 فنجان آب لیموی تازه را در ماشین لباسشویی بریزید. لباس ها بخاطر خاصیت اسیدی ملایم لیمو بسیار روشن تر و تمیز تر می شوند.   ***لیمو برای در مان گلو درد یک لیمو تازه را از وسط به دو نیم کنید. یک نیمه آن را به سیخ کشیده و روی اجاق گاز بگیرید تا پوستش به رنگ طلایی درآید. سپس اجازه دهید برای مدتی بماند تا سرد شود ، سپس هر دو نیمه لیمو را هم تازه هم کباب شده را آب بگیری و با عسل مخلوط کنید. مخلوط آماده شده برای گلو درد معجزه می کند.   *** لیمو برای روشن کردن رنگ موها خانم هایی که موهای روشن و به رنگ بلوند دارند ...
20 مهر 1390

زندگی

زندگی.... زندگی به وسعت آسمانیست که ستاره اش یکباره محو می شود و کسی نمی داند وقتی که نیست زیباییش را به کدام سیاره می بخشد! و زندگی به کوچکی آن درختچه تازه روییده ایست که روزها و شبها به پای ریشه اش اشک و آب می دهی  اما ناگهان بی دلیل از تو می رنجد و می خشکد!!!   ...
20 مهر 1390

دل بچه ها بزرگه و خودشون بزرگتر ولی افسوس؟؟؟؟

    سخاوت و بزرگی   پسر بچه ای وارد بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست. پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد. پسر بچه پرسید: (( یک بستنی میوه ای چند است؟ )) پیشخدمت پاسخ داد : (( 50 سنت )) . پسر بچه دستش را در جیبش برد و شروع به شمردن کرد . بعد پرسید : (( یک بستنی ساده چند است ؟ )) در همین حال ، تعدادی از مشتریان در انتظار میز خالی بودند و پیشخدمت با عصبانیت پاسخ داد: 35 سنت پسر دوباره سکه هایش را شمرد و گفت : لطفأ یک بستنی ساده... پیشخدمت بستنی را آورد و به دنبال کار خود رفت. پسرک نیز پس از خوردن بستنی پول را به صندوق پرداخت و رفت وقتی پیشخدمت بازگشت از آنچه دید شوکه شد. آنجا در کنار ظرف خالی بستنی، 2 سکه 5 سنتی و 5 سکه 1 ...
20 مهر 1390

کاش قبل از این که گذر زمان ما را به فراموشی فرشته ها بسپره و مادرانمون را از یاد ببریم به خود بیاییم

  تقدیم به تمام مادران ایران زمین   پس از 21 سال زندگی مشترک همسرم از من خواست که با کس دیگری برای شام و سینما بیرون بروم. زنم گفت که مرا دوست دارد ولی مطمئن است که این زن هم مرا دوست دارد و از بیرون رفتن با من لذت خواهد برد. آن زن مادرم بود که 19 سال پیش از این بیوه شده بود.  ولی مشغله های زندگی و داشتن 3 بچه باعث شده بود که من فقط در موارد اتفاقی ونامنظم به او سر بزنم. آن شب به او زنگ زدم تا برای سینما و شام بیرون برویم... مادرم با نگرانی پرسید که مگر چه شده؟ او از آن دسته افرادی بود که یک تماس تلفنی شبانه و یا یک دعوت غیر منتظره را نشانه یک خبر بد میدانست. به او گفتم: بنظرم رسید بسیار دلپذیر خواهد بود که اگر ما د...
20 مهر 1390

تفاوت توی چی هست .

  تفاوت بچه های ایرانی و ژاپنی!!   در مهد کودکهای ایران 9 صندلی میذارن و به 10 بچه میگن هر کی نتونه سریع برای خودش یه جا بگیره گرگه و .... ادامه بازی. بچه ها هم همدیگر رو  هل میدن تا خودشون بتونن روی صندلی بشینن. با این بازی ما از بچگی به کودکان خود آموزش میدیم که هرکی باید به فکر خودش باشه. در مهد کودکهای ژاپن 9 صندلی میذارن و به 10 بچه میگن اگه یکی روی صندلی جا نشه همه باختین. لذا بچه ها نهایت سعی خودشونو میکنن و همدیگر رو طوری بغل میکنن که  کل تیم  10 نفره  روی 9 تا صندلی جا بشن و کسی بی صندلی نمونه. بعد 10 نفر روی 8 صندلی، بعد 10 نفر روی 7 صندلی و  همینطور تا آخر. با این بازی ...
20 مهر 1390

درسهای پند اموز از برای عبرت ما بندگان خاکی

      داستانی پند آموز       روزی رسول خدا (صل الله علیه و آله) نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد پیامبر(صل الله علیه و آله) از او پرسید: ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟ عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت ۱- روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سر نشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد، من مأمور شدم...
20 مهر 1390

ولادت امام هشتم شیعیان و روز جهانی کودک بر همگان مبارک

    از خدا پرسیدم... از خدا پرسيدم:خدايا چطور مي توان بهتر زندگي کرد؟ خدا جواب داد:گذشته ات را بدون هيچ تاسفي بپذير، با اعتماد زمان حال ات را بگذران و بدون ترس براي آينده آماده شو. ايمان را نگهدار و ترس را به گوشه اي انداز . شک هايت را باور نکن و هيچگاه به باورهايت شک نکن. زندگي شگفت انگيز است فقط اگربدانيد که چطور زندگي کنيد مهم این نیست که قشنگ باشی ، قشنگ این است که مهم باشی ! حتی برای یک نفر مهم نیست شیر باشی یا آهو مهم این است با تمام توان شروع به دویدن کنی كوچك باش و عاشق.. كه عشق می داند آئین بزرگ كردنت را بگذارعشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو باکسی موفقيت پيش رفتن است نه به...
17 مهر 1390

بهترین همسران دنیا

  آشنایی با برخی مهارت های همسر داری 1- شاد باشیم؛ شاد بودن همیشه ارزشمند است، پس سعی کنیم خود را خوشحال و سرحال نشان دهیم تا خستگی را از تن شریک زندگی خود دور کنیم. 2- صبور باشیم؛ اگر رفتار همسرمان را خوشایند نمی‌دانیم بهتر است با حوصله و تأمل و در شرایط مناسب او را از چگونگی رفتارش آگاه کنیم. 3- منطقی رفتار کنیم؛ مسایل را منطقی و درست بررسی کنیم و به جای منافع شخصی، مصالح زندگی مشترک را در نظر بگیریم و بی‌طرفانه قضاوت کنیم. 4- کم توقع باشیم؛ از همسرمان آن‌قدر انتظار داشته باشیم که بتواند به انتظارات پاسخ دهد. 5- مثبت‌نگر باشیم؛ با بیاد آوردن لحظات شیرین زندگی بدبینی را از خود دور کن...
16 مهر 1390

5 جمله خوشایند برای بچه ها

  ١-) خـودت تـصـمـيم بگير: كودك و دوستش در اتاق مشغول بازي هستند. سر و صداي آنها باعث اذيت و آزار شماست، بهتر است بگوييد: "بچه‌ها تصميم بگيريد يا بي‌سر و صدا بازي كنيد، يا از اتاق خارج شويد." اگر بعد از 5 دقيقه هنوز سر و صدا ادامه داشت، بگوييد: "خوب مي‌بينم تصميم گرفتيد كه از اتاق بيرون برويد." اين جمله، شما را از داشتن نقش منفي نجات مي‌دهد، زيرا آنها مي‌دانند اين تصميم آنها بوده كه منجر به اين نتيجه شده است. به اين ترتيب كودك مسئول عمل خودش است. 2) من تو را دوست دارم ولي اين كار تو را نمي‌پسندم: اگر مي‌خواهيد لفظي را به كودك بياموزيد، كار خوب و بد را برايش مشخص كنيد. به او بياموزيد ما ...
16 مهر 1390

اگر میتوانستم

        نوشته ای از :اِرما بومبک       اگر می توانستم یک بار دیگر به دنیا بیایم کمتر حرف می زدم و بیشتر گوش می کردم   دوستانم را برای صرف غذا به خانه دعوت می کردم حتی اگر فرش خانه ام کثیف و لکه دار بود و یا کاناپه ام ساییده و فرسوده شده   در سالن پذیرایی ام ذرت بو داده می جویدم و اگر کسی می خواست که آتش شومینه را روشن کند نگران کثیفی خانه ام نمی شدم پای صحبتهای پدر بزرگم می نشستم تا خاطرات جوانی اش را برایم تعریف کند و در یک شب زیبای تابستانی پنجره های اتاق را نمی بستم تا آرایش موهایم به هم نخورد ، شمع هایی...
14 مهر 1390